آيا شما او را مي شناسيد؟

بسيجي گمنام را هيچكس نمي شناخت . 15 - 14  بود كه به جبهه رفت و به دور از هياهو، نه كسي با او بود و نه او با كسي و نه كسي فهميد،‌فقط اشك چشم پدر و مادر پيرش او را بدرقه كردند. بسيجي گمنام به دور از داد و بيداد و هياهو و تبليغات خيره كننده‌هشت سال جنگيد. خون دلها خورد و بارها زخمي شد. بدنش را بارها و بارها، ابزار جراحي براي كاويدن تكه هاي ريز تركش شخم زدند و سينه اش را نيز به نامردي، گازهاي شيميايي خراش دادند.
او شب هاي جبهه،‌بي صدا و مظلومانه در گوشه هاي بيابان، دعاي كميل و توسل و زيارت عاشورا زمزمه مي كرد. نه تملق كسي را گفت  و نه كسي را مجيز خواني نمود. واقعاً فقط يك خدا را مي شناخت. چشمش هميشه نگران خورشيد جماران بود ، او همراه آن آفتاب آسماني ، طليعه برافروخت و در نيمه شب غروب او، تكيد، پژمرد، فروريخت، فسرد و آب شد و با سيلا‌ب جمارانيان غوطه ها خورد. روح الله پدر معنوي بسيجي گمنام، فرزندش را دوست مي داشت و او هم پدر را از جان خود شيرين تر مي خواست. بسيجي گمنام بارها و بارها تا مرز مرگ رفت و بارها جانش را،‌پايش را، چشمش را، دستش را رنگ آميزي شده به خون خود هديه مرادش كرد. بسيجي گمنام هر جا ديد كه اقيانوس خواستني اش ،‌"خميني كبير"،‌دلشوره ناب محمدي دارد ،‌شهيد شد و خون خود را در رودخانه هاي زمان منتشر كرد. او هر جا دانست بايد از جان مايه گذارد، دريغ نورزيد. بسيجي گمنام بعدها هم هيچگاه بنز سوار نشد، غذاي رنگين نخورد،‌بر قطر شكمش نيافزود، حساب هاي بانكي اش را چند رقمي نكرد،‌سر هر سفره اي ننشست،‌زد و بند نكرد، حق و ناحق به هم ندوخت، قلبش را به گروههاي سياسي نفروخت،‌حب و بغض غير خدايي را نشناخت، صورت خود را با ريش هاي بي ريشه تزئين نكرد، دنبال هيچ كس براي پست و مقام ندويد. او هميشه از خاكريزهاي خط مقدم تا هواي نفس شهرها دنبال زندگي و شهادت بود. بسيجي گمنام هيچگاه براي كسب ميز و تصرف پست نقشه عملياتي نكشيد.
بسيجي گمنام كه در چشمه محبوبش تولد يافته بود، با او قد كشيد، شهيد شد و دوباره روييد، شاخه زد، جوانه داد و در بامدادان وصال سوخت.
او امروز هم با خلف صالح امامش ، خامنه اي نستوه، پيمان جاودانه بسته است، با آن فرزانه دست بيعت داده است و باز گمنام بر تبعيت عاشقانه خود پاي دل مي فشرد.
او هيچ گاه با قدرت طلبان،‌منفعت جويان، هواپرستان‌دو رنگ، مقام خواهان، معركه گيران، مقدس نمايان، رياكاران و ‌گزافه گويان در هيچ جا و هيچ حال عكس يادگاري نگرفت.
او اكنون نيز روزهايش را با شهدا تقسيم كرده است و در هيچ صف "ويژه اي" ثبت نام نكرده است. هرچند هميشه در صحنه جاري است.
بسيجي گمنام  گر چه هيچگاه سهميه اي خاص نطلبيد و واژه "رانت" را درك نكرد اما همواره در ليست انتظار آمادگان دفاع، نامش حضور داشت و دارد.
خيلي ها بسيجي گمنام را نمي شناسند .آيا شما او را مي شناسيد؟؟؟

سيد رضا هاشمي‌