حماسه هاي جنگ تحميلي
دريانيوز: حماسه هاي پرشور جنگ تحميلي و صحنه هاي شگرفي كه رزمندگان پرتوان سپاه توحيد در دفاع از انقلاب و ميهن اسلامي در جاي جاي جبهه هاي نبرد حق عليه باطل؛ از كوهستانهاي صعب العــبور و سر به فلك كشيده غرب تا دشتهاي تفتيده جنوب و آبهاي گرم خليج فارس آفريدند : آنچنان پرشكوه و پرتوان و سرشار از عشق و ايثار و شجاعت است كه هيچ قلم و زباني را ياراي بازگو كردن آن نيست.

دشمنـــان منطقـــه اي :
وقوع انقــلاب اســـلامي در ايـــران زنگ هاي خطر را بقـوت تمام براي حكومتهاي منطقه بصدا در آورد. مناقــشات موجود در منطقه يا پيرامون اسراييل و سرزمين هاي اشغال شده دور مي زد و يا به تنـــازعات جناحهاي تند و محافظه كار براي در دست گيري قدرت مربوط مي شد.
نزاع اعـراب با اسراييل؛ بر سر غصب سرزمين هاي عربي و جريحه دار ساختن غرور عربيت بود و حداكثر اينكه جناحهاي افــراطي؛ به اسراييل به مثابه پايگاه امپرياليسم در منطقه مي نگريستند و اينها همه تا جايي كه به رژيم هاي موجود بر مي گردد قابل تحمل است.
تحقق انقلاب اسلامي در ايران و بر هم خوردن موازنه هاي موجود در روابط بين المللي منطقه؛ مسائل جديد و پيش بيني نشده حادث گــشت. اين بار نيروئي در منــــطقه بوجود آمده است كه محتــوائي متفاوت از ديـگر حكومت هاي قبلي دارد.اين اولين انقلاب اجتماعي در تاريخ نوين خاورميانه است. اين اولين انقلاب سياســي- اجتماعي؛ مدعي اسلام و هويت اسلامي است. يعني آن چيزي كه در تاريخ جديد عمدتا «در حاشيه بسر برده و در حال به متن آمده و در تلاش بسيج اعراب كه قبل از عرب بودن مسلمانند و اين مسلماني ارزش واقعــي آنان را رقم مي زند؛ مي باشد».
و بالاخره اين انقــــلاب در كشوري روي داده كه از لحاظ موقعيت جغــرافيايي؛ امكانــــات اقتصادي و تعداد جمعيت مقامي غير قابل رقابت را بخود اختصاص داده است. انقــلاب اســلامي ايــــــران منطقه را در آستانه مسائلي مهم و متفاوت از قبل قرار داد.
كمپ ديــــويد با از دست رفتن نزديك ترين متحد منطقه ايش و تبديل آن با نظامي بكلي متفاوت به تلخي گراييد.
جــنــــــگ تحـــميلي :
زمينه هاي حمله عراق به كشور ما در 31 شهريور 1359 طولاني ترين جنگ را در منطقه پس از جنگهاي صـليبي سبب گرديد. اين جنـــگ كه قرار بود بر اســـاس محاسبات عراق ظرف 3 الي چند هفته به انجام خود برسد؛ بيش از 96 ماه را پشت سر گـــذارده كه اين رقم به تنهائي 27 بار طولاني تر از تمامي جنگهاي ميان اعراب و اسرائيل مي باشد.
حمله عراق به جمهوري اســــلامي؛ دومين حادثه بزرگ در منطقه پس از سقوط رژيم شاه و پيروزي انقلاب اســــلامي مي باشد. قريب يكسال قبل از اين حمله يعني در 13 آبان 1358؛ سفارت آمريــكا توسط گروهي از دانشجويان كه نام خود را دانشجويان مسلمان پيرو خط امــــام نهاده بودند اشغـــال شد و يكي از طولاني ترين گروگان گيري هاي تاريخ را بوجود آورد. اشغال سفارت آمريكا كه به دنبال تحريكات اين كشور عليه انقلاب اسلامي و چند گانگي و اختلاف تفكر و روش ميان زمامداران جديد ايران صورت گرفت؛ بازتاب گسترده اي در جهان و منطقه برجاي نهـــاد. آمريـــكا به عنوان نيروي استعمـــــارگر اصلي جهان و حـــامي قدرتمند شاه نمي توانست از سوي انقلاب ناديده انگاشته شده و با آن از موضع خصومت تلاقي نگردد.
در واقع بزرگترين ضربه در صحنه سياست بين المللي با وقوع انقــلاب اســـــــلامي متوجه آمريكا گرديد كه بيشترين منافع را در هنگام رژيم شاه از موقعيت جغرافيائي و زمينه هاي سيــــاسي اقتصـــادي و نظامي اين كشور مي برد. آمريكا در صدد بود كه با كمترين خرج؛ بيشترين جبران مافات را نمايد و دولت مردان وقت حاكم بر ايران؛ نيز خوش بينانه بر اين خيال بودند كه با وجود يك حكومت ملي و مردمي در ايران مي توان با آمريكا روابطي بر پايه استقلال بنا نهاد. اشغال سفارت كه تجربه هاي نوين در جهــــان و منطقه عليه استكبار و امپرياليسم بود؛ نه تنها آمريكا را از برقراري روابط عادي در كوتاه مدت نا اميد ساخت؛ حكومت هاي متكي بر امريكا و رژيم هاي محافظه كار منطقه شديدا؛ احساس ناامني كردند و بسيج سيــاستهاي نظــامي- اقتصادي براي سرنگوني حكومت جديد كه همچنان بر طبل انقلاب مي كوبد را از سوي آنان سبب گرديد. از سوي ديگر ماهيت انقلاب به همراه خاطرات تاريخي اين كشور از همسايه شمالي خود و بالاخره سيـــاست نه شرقي و نه غربي انقلاب؛ فرصتي را براي نزديكي انقلاب با روسيه شوروي فراهم نمي كرد. روسيــــــه شوروي نيز با وجود تمامي منافعي كه سياست آمريكائي انقلاب براي اين كشور بوجود آورده بود دلائــــلي براي نگراني از ماهيت حكومت جديد در تهران داشت. دلائلي كه با گذشت روزگار شدت مي گرفت.
موقعيت جمهوري اسلامي در آغاز جنگ :
در هنگام شروع جنگ نظام جمهوري اسلامي در سطح جهاني از سوي افكــار عمــومي ساخته تبليغات جهاني؛ نظامي اخلالگر و مغاير با سياستهاي رسمي بين المللي معرفي شده بود. به عبــــارت ديگر استكبار جهـــاني زمينه را براي بسر عقل آوردن اين عصيانگر و ادب كردن اين حكومت هنجار شكن فراهم كرده بود.
در زمينه رويدادهاي داخلي نيز؛ وقايع بگونه اي سير مي كرد كه در ذهن ناظران خــــارجي بيش از هر چيز تشتت و از هم پاشيدگي و ضعف و سستي را القا مي كـــرد و طماعان آنان را به طمع مي انداخت. در صحنه سياست داخلي؛ تشتت و چند گونگي آرا در حد نهايت خود جلوه مي كرد. سقــوط دولت مــوقت؛ اختلافات و جهت گيريهاي داخلي را پايان نداد بلكه آنها را در مسير تازه اي قرار داد.در مجموع گروهي از دولت مردان و سياست مداران پيرامون اولين رياست جمهوري گرد امدند و گروهي ديگر حول روحانيت در صحنه؛بويژه دكتر بهشتي؛ دبير كل حزب جمهوري اسلامي كه سرانجام جان خود را بر سر اين راه گذاشت؛ جمع شدند.
ساير فرقه ها و گروه هاي قابل ذكر و تمامي امكانات سياسي- رواني نيز به همين گونه دوباره جمع شده بودند و در چشم ناظران خارجي؛ و آگاهان داخلي؛همه چيز حاكي ا زيك اختلاف و تفرقه عظيم سياسي بود.
مشكلات اقتصادي حكومت جديد هم با توجه به دو عامل؛يكي تلاطم و نابساماني هاي طبيعي يك انقلاب و دوم كمبود ارز؛ مشكلات ناشي از قطع فروش نفت به عنوان مهمترين منبع درآمد كشور و خروج سرمايه هاي كلان در زمان انقلاب از سوي وابستگان رژيم ساقط شده؛ كشور را در آستانه وضعي شبيه به ورشكستگي قرار داده بود.
مشكل گروهها؛ بخشي ديگر از نا بساماني هاي انقلاب را رقم مي زد. اين گروهها در سه زمينه به تضعيف انقلاب اشتغال داشتند؛ يكي ترور يا بدنام كردن شخصيت هاي موثر انقلاب بود. زمينه دوم ايجاد آشوب و ناامني در مناطق دور از مركز و سرزمين هاي قومي و دامن زدن به مسائلي از قبيل خود مختاري بود.زمينه سوم فعاليت گروهها در تفرقه سياسي داخلي؛ دامن زدن به نابساماني ها و سرانجام آمادگي براي يك جنگ داخلي در جهت بدست گيري قدرت بود. سازمان مجاهدين (منافقين) مهم ترين و فعال ترين اين گروه ها بود. بخش اعظم تبليغات و تحركات خياباني به نفع « بني صــ-در» رئيس جمهوري ايران از سوي اينان صورت
مي گرفت. عــراق تنها كشوري در منطقه بود كه مي توانست به بهره برداري شيطـــاني جواب مساعد دهد. موقعيت جغرافيائي اين سرزمين كه حائل ميان ايــران و ديگر اعــــراب است؛ جمعيت مناسب؛ ارتش قوي؛ اقتصاد نسبتا منسجم؛ عامل عربيت؛ داشتن يك رابطه دوستانه با روسيه شوروي؛ وجود يك فرد قدرتمند و فرصت طلب در رهبري آن و بالاخره تخاصمات تاريخي دو كشور ايران و عراق عواملي هستند كه عراق را قادر و تشويق به اين تجاوز مي نمود. كه پس از صلح مصر با اسرائيل در صدد بود تا مقام ممتاز مصر را در جهان عرب تصرف كند؛ بهترين فرصت را به زعم خود در يك جنگ عربي يافت.
صعود تدريجي ولي مطمئن ده ساله صدام حسين ازعضوي همانند اعضاي ارشد حزب بعث به رهبري تام و تمام اين كشور و كودتاي خزنده صــــدام عليه حسن البــــكر كه نه همچون صدام افراطي بود و نه جاه طلب؛ شرايط را براي شروع جنگ فراهم كرده بود.
اين جنگ نه تنها مي توانست عراق را به مقــــام شامخ رهبري اعراب نايل گرداند و بدنبال سقوط رژيم شاه؛ ژاندارم جديد منطقه گردد كه اصولا الحـــاق بخش وسيعي از خاك ايــران؛ عمدتا در منطقه نفت خيز جنوب؛
آن گونه كه از سوي رهبري اين كشور اعلام شد؛ « قادسيه» جديدي را رقم مي زد.
از سوي ديگر نفوذ انقلاب به يكي از مساعدترين كشورهاي عربي را كه اكثريت جمعيت آن را شيــــعه تشكيل مي دهد؛ مرتفع مي ساخت.
اقدامات خصمانه عراق عليه انقلاب اسلامي ايران؛ قبل از پيروزي انقــلاب آغاز شد. ايجاد محـــدوديت براي امام خميني كه به هجرت ايشان به پـــاريس انجاميد؛ سفر فرح به عــــراق در پاييز 1357 يعني پس از وقايع خونين 17 شهريور همان سال كه نوعي مبارزه طلبي انقلابيون ايران به حساب مي آمد.
پس از پيروزي انقلاب نيز تحركات عـــــراق براي لطمه زدن به روابط دو كشور و آسيب رساندن به حاكميت انقلاب ادامه يافت.اخراج پنجاه هزار نفر اتبـــاع شيعه مذهب اين كشور و راندن آنها به مناطق مرزي ايران به جرم ايـــراني الاصل بودن علامتي آشكار از انـــديشه نژادي حاكم بغداد بشمار مي رود. افزودن بر اخراج اين عده كه ظاهــــرا مي توانستند در روز مبادا هواداران انقلاب اسلامي در آن كشور بوده باشند؛ سركوبي و قلع روحانيون و علماي اسلامي از جمله به شهادت رساندن سيد محمد باقر صدر براي پيشگيري از تحول وي به «خميني عراق » بخشي ديگر از عوامل خطرناك و مخالف مشي نژادپرستانه و تجاوز كارانه حـــزب بـــعث مي باشد. پناه دادن به فراريان انقـــلاب اســــلامي؛ بخصوص امراي ارشد شاهنشاهي و در اختيار قرار دادن امكانات براي تحريكات آنها؛ از ديگر اعمـــال خصمانه عليه حاكميت انقلاب بود. تشكيل ” جبهـــه آزاديبخش عربستـــان “ و تجهيز اعضا اين جبهه براي خرابكاري از جمله بمب گذاري در مراكــ-ز تجمع مردم و منفجر ساختن لوله هاي نفت در همين ارتباط بود. تغيير نام خوزستان به عربستان؛ اهـواز به الاحواز؛ خرمشهر به محمره و .......... آشكارا ادعاهاي ارضي رژيم بغداد را به اثبات مي رسانيد.
نبايد تصور شود كه اين اقدامات پنهاني صورت مي گرفت . صــدام و ديگر مقامـــــات رژيم بعث آشكارا و به كرات اين اقدامات را تاييد كردند از جمله مي توان به اين جملات صدام به مناسبت دوازدهمين سالگرد انقلاب عراق ( 17 ژوئن 1980-27/3/59 ) اشاره داشت : ” ما به مبــــارزات خلقهاي ايـــران عليه ديدگاهاي عقب افتاده و خود كامه و عليه جهتگيري هاي منحرفي كه زير پوشش مذهب مخفي مي شوند ولي در روش هايشان به مرز كفر ورزيدن به دين اسلام و ارزشهاي والا و تمـــدن پاك و اصيل آن رسيدند؛ درود مي فرستيم. ما به خلق مبارز عربستان كه در راه آزادي و برابري عليه دار و دسته نـــژاد پرستي كه او را از ساده ترين حقوق زندگي و ايده ها محروم ساخته است و كاروانهاي شهيدان شرا تقديم مي دارد؛ درود مي فرستيم.“
تبديل خوزستان به عربستان يكي از شرايط سه گانه صـــــدام براي پايان دادن به اعمال خصمــــانه عليه ايران عنوان شد.صدام در مصاحبه خود در تاريخ فروردين 59 اين سه شرط را اعلام داشت:
الف- خروج بي قيد و شرط ايران از جزاير تنب كوچك و تنب بزرگ و جزاير ابوموسي
ب- بازگرداندن دنباله شط العرب به حالت قبل از سال 1975
ج- به رسميت شناختن عربي بودن خوزستان
انگيزه هاي عراق براي حمله به ايران :
اگر بخواهيم به يك جمع بندي فشرده در مورد انگيزه هاي رژيم عـــــراق براي حمله به ايـران دست يازيم بايد گفت كه يك انگيزه و محـــرك قوي براي اين تجاوز همان مسئله اي كه تحت عنوان خلع ســــلاح داخلي و بين المللي است مي باشد. اهداف اين انگيزه عمدتا به باجگيري منطقه اي و تصرف قسمتي از خاك ايران و نظائر آن محدود مي گردد.
انگيزه و محرك دوم در حمله عراق به ايران؛ نقش انقلاب اسلامي و خطراتي كه از اين ناحيه متوجه حكومت عراق مي شد؛ مي باشد. اين انگيزه و خطر انقــــلاب براي حكام بعث مبارزه سرنوشت سازي را سبب گشت. كافي است به عنوان دليل به اين جمله طه ياسين رمضان مرد قدرتمند شماره 2 عراق استناد كرد.
” ما به اين نكته تاكيد مي كنيم كه جنــــــگ به پايان نخواهد رسيد مگر اينكه رژيم حاكم بر ايران به طور كلي منهدم شود زيرا اختلافات اساسي بر سر چند صـــ-د كيلومتر مربع زمين يا نصف شط العرب كه سبب بروز جنگ شده بود نيست بنابراين جنگ ما با ايران بر خلاف آنچه بعضي از خائنين به ملت عرب ادعا مي كنند يك
جنگ مرزي نيست كه بتوان آنرا به تعويق انداخت بلكه در حقيقت سرنوشت است.“
جنگ عراق عليه ايران نتيجه يك توطئه بين المللي و اتحاد طبيعي اهداف عراق با منافع غــــرب و ارتجـــــاع منطقه و از ديدگاهي ديگر حادثه اي طبيعي در روند يك انقلاب اسلامي و جهان شمول مي باشد.
نگاهي به مواضع كشورهاي قدرتمند بخصوص روسيه شوروي در قبال عراق در طول سالهاي حكومت شـــاه مفيد فايده ا ست.
مواضع دو ابرقدرت در رابطه با جنگ تحميلي:
بايد گفت جنگ تحميلي در حالي آغاز شد كه روسها ا ز يك سياست خارجي پر تحـرك و فعــــال به دور بودند.
طرف نظر از انقلاب اسلامي؛ وقايع خاورميانه در مجموع به كام آمريكا بود. نيروهاي ميـــانه رو متمايل به راست موفق شده بودند كه نيروهاي به اصطلاح چپ را تحت كنترل خود در آورند و يا حداقل آنها را از دست زدن به اعمالي كه موجوديت جناح ميانه رو و راست را بطور خطرناكي مورد تهديد قرار دهند؛ بــــاز دارند. روسها با تمامي اميدي كه به جريان كودتا و سپس اشغال افغانستان بسته بودند؛ نتوانستند موفق گردند.
سياست حقوق بشر آنها را در موضعي انفعالي قرار داده بود و بد تر از همه آنكه در داخل؛ بار ديــــگر به يك دوران سر در گمي برگشته بودند. در يك جمله؛ سياست خارجي شوروي به يك خواب و رخوت نا به هنـــگام دچار شده بود.آمريكاييان با اينكه در فاصله اي كوتاه شاهد از دست رفتن رژيم ميانه رو در كابل و سقوط نظام سلطنتي در ايــــران بودند؛ ابتكار عمل را در دست داشتند. بهتر است كه در اينجا به علائق طرفهاي ذينفع به هنگام شروع جنگ نظر اندازيم.صدام موقعيت را مناسب مي يابد كه با اتحاد طبيعي كه با آمريكا و غرب يافته است به جمهـــــوري اســـلامي حمله ور گردد. البته در اهداف غائي اين اتحاد؛ ميان متحدين اتفاق نظر وجود ندارد. آمـــريكا بيشتر مايل است كه با تنبيه ايــــــران و با روي كار آوردن يك ر ژيم دست كم ميانه رو به غائله انقــلاب پايان دهد. اما صدام مي خواست كه با اين جنگ به يكباره چند هدف را عملي سازد.تغيير مرزها بسود عراق؛ افزايش امكانات اقتصادي؛ نيل به قله رهبر بلامنازع عرب و منطقه؛ روياي شيرين صدام بود.
به اين ترتيب عراق و امريكا در يك اتحاد طبيعي كه با تماسهاي ديپلماتيك چون سفر برژينسكي به عراق قبل از جنگ و يا اعترافات سعدون حمادي در مورد ارتباط چهارساله با آمريكا تقويت مي شد؛ مشتركا آماده اجراي صحنه اول ايجاد تراژدي براي انقلاب اسلامي ايران شدند.
روسها از دو مسئله بيمناك بودند ؛ يكي سقوط رژيم حاكم بر ايران و جايگزيني آن بوسيله يك نظام آمريكايي و دوم آنكه خود را از ميانجيگري و حفظ هر دو طرف قاصر مي يافتند. روسها قبلا موفق نشده بودند كه هر دو رژيم سومالي و اتيوپي را كه داعيه چپ را داشتند در چنته خود نگهدارد و بيم از آن داشتند كه اين تجربه ناموفق تاريخي بار ديگر تكرار گردد. روسيه در وضعيت بسيار پيچيده و بغرنجي قرار گرفته ؛ از يكسو چندان به جايگاه خود در ايران كه به بهاي از دست رفتن عراق ارزش داشته باشد ؛ اعتقاد نداشتند و از سوي ديگر طرف حمايت جدي از عراق به مفهوم ناديده انگاشتن اميدواري براي جذب ايران بود. ناگزير لااقل در اوايل ؛ سياست بي طرفي ( يا بهتر است بگوييم كجدار و مريز ) و در انتظار آينده بودن را بهترين سنگر براي خود يافت.
با گذشت ايام روسها اميدهاي خود را نقش بر آب ديدند.سياستهاي اخذ شده از سوي جمهوري اسلامي در داخل و خارج ؛ روسها را مطمئن ساخت كه نه تنها قادر به پر كردن خلاء آمريكا در ايران نيستند كه حتي در ايجاد يك رابطه دوستانه با مشكلاتي روبرو هستند. درست است كه ايران از صورت پايگاهي براي آمريكا خارج شده است و اين خروج مزاياي بسياري براي روسها در پي داشت ولي روسها با مرور زمان متوجه شدن كه خطر به گونه اي ديگر همچنان پا بر خاست . كشور همچنان ضد كمونيستي و ضد روسي باقي ماند بدون آنكه به يك جناح غرب وابستگي داشته باشد.
آمريكا ايران را از دست داد ولي روسيه چيزي بدست نياورد . نتيجه آنكه روسيه كه از اين طرف ” رانده “ شده بود هم خود را مصروف بر آن ساخت كه از طرف ديگر ” مانده “ نگردد.
از اهواز تا بصره :
عمليات گسترده و همه جانبه عراق پس از تحركات ايذائي بسيار كه بر اساس اسناد منتشر شده از سوي وزارتخانه به 637 مورد مي رسد در 31 شهريور 59 آغاز گرديد.
در همان ساعات و روزهاي اوليه حمله ؛ عراق به اكثر اهداف نظامي خود دست يافت . به گفته صدام ؛ عراق در جبهه هاي بطول 550 كيلومتر توانست به عمق 20 تا 110 كيلومتر به داخل ايران نفوذ كند و وسعتي معادل فلسطين اشغال شده را به تصرف خود در آورد. در اين عمليات كه به سبك عمليات غافلگيرانه اسرائيلي ها در جنگ ژوئن 67 ( شش روزه ) با بمباران تاسيسات نظامي و فرودگاههاي كشور صورت گرفت 10 شهر و صدها روستا به اشغال قواي بعثي در آمد و رژيم بغداد تا پشت دروازههاي اهواز به پيش راند.حمله عراق به ايران را نمي توان به تمامي يك غافلگيري دانست ؛ چرا كه تجاوزات مكرر اين رژيم به نقاط مرزي و حمله مقدماتي تشبثات عراق براي فراهم كردن زمينه حمله به ايران علائمي از بروز نزديك حمله مذكور بود. همانگونه كه در قبل ديديم؛ در ايران در روزهاي حمله تمامي نگاه ها و حساسيتها به داخل متوجه بود و تشتت داخلي به همراه بي تجربگي از ترفندهاي استكبار جهاني؛ سبب شد؛ شكستي سنگينره آورد روزهاي اوليه جنگ قرار گيرد.
بحث بر سر چگونگي مقابله و ميزان نقشي كه مردم مي توانند در كنار ارتش به سبك كلاسيك داشته باشند؛ انعكاس از اختلافات داخلي بود كه تا حد بسيار زيادي مانع يك مقابله جدي با عراق گرديد. رئيس جمهور وقت كه نقش فرماندهي و يا نيابت فرماندهي كل قوا را هم داشت با تكيه بر ارتش و با ناديده انگاشتن غرر آلود نيروهاي مردمي متشكل در سپاه و بسيج كه بزعم وي آلت دست مخالفان او بودند؛ مدعي بود بايد دفاع به طريق اشكانيان؛ يعني اجازه دادن به دشمن براي ورود و سپس تاختن همه جانبه نيروهاي سواره نظام بر قواي خصم را تدارك ديد.
حملات متقابل كلاسيك ايران در چند ماهه اول جنگ تنها بيهودگي اين قبيل عمليات تدافعي را مشخص ساخت.
اولين تجربه همكاري نيروهاي مردمي با ارتش توانست سوسنگرد را از تصرف دشمن محفوظ دارد و ارتش عراق را از پاي ديوارهاي شهر به عقب راند؛ پس از سقوط بني صدر و حوادث و توطئه هاي بعد از آن فضاي كشور و از جمله جبهه ها حالتي دو گانه و كاملا ناقض يافت. ا زيك سو وعده هاي سقوط نظام و از ديگر سو يك تهييج و بسيج بي سابقه عمومي براي نجات و وارد ساختن ضربه متقابل به جبهه متحد دشمنان انقلاب قابل مشاهده بود.
تنها يك ماه پس از انفجار دفتر نخست وزيري؛ پيروزي بزرگ شكستن محاصره آبادا ن با تركيبي از سپاه و ارتش بدست آمد. از مهر ماه 60 تا خرداد 61 كه خرمشهر مهمترين شهر متصرفي عراق؛ آزاد شد؛ جهان تجربه هاي جديد از توان يك انقلاب بي نظير منشاء گرفته از ايمان و اعتقاد مردم را ثبت كرد. در چهار عمليات مهم؛ ارتش اسلام موفق شد كه اكثر خاك خود را از چنگال دشمن آزاد سازد.و قريب پنجاه هزار تن از قواي بغداد را هم به اسارت خود درآورد.در خرداد 61 يعني پس از گذشت 21 ماه از جنگ اين جمهوري اسلامي بود كه خود را آماده حمله به داخل خاك عراق براي تحقق شروط خود مبني بر پايان دادن به جنگ مي ساخت.