|
|
|
نمی دانم کدامین روز می آیی؟
|
نمی دانم کدامین روز سپید می آیی تا زورق عدالتت را در دریای بیکران تیرگیها هدایت کنی ؟
|
|
|
، 23:44 / کد خبر: 207 / تعداد بازدید: 981
|
|
نمی دانم کدامین روز سپید می آیی تا زورق عدالتت را در دریای بیکران تیرگیها هدایت کنی ؟ نمی دانم چرا انتظار ما روی شب یلدا را سپید کرده و هنوز تو نمی آیی ؟ دوران هجر و فراق هم پایانی دارد و انتظار ما خیر. اماما! امروز در بیكرانگی تنهاییها بار دیگر ملتمسانه به درگاهت استغاثه می کنیم که باز آ باز آ ، تا شب هجرانمان سحری باشد بر جداییها. مهدیا! این روزها دیگر یا کریم ها هم غمگینانه می خوانند و دریا نیز خروشانتر از همیشه می غرد ، سینه های کوچک مان دیگر تاب جورزمانه را ندارد. دیگر از خصم و جور ظالمان به تنگ آمده ایم ،دیگر زمان حسابرسی است ، عاشقانت در زیر لگدهای ظلم خرد شدند و حیثیتشان به تاراج رفت . دوستدارانت این روزها از شدت فقر و جوری كه به آنان روا می شود صورتشان را با سیلی سرخ می کنند و یتیمان با دلی مملو از حسرت به دنیای رنگارنگ همسن و سالانشان می نگرند و شبها اشک غم وحسرت می افشانند. نمی دانم کدامین روز سپید می آیی تا طوق استعمار را از گردنها بزدایی ، کدامین روز روشن می آیی تا به استقبالت بیاییم و خاک پایت را توتیای چشمانمان نماییم. کدامین ساعت ظهور خواهی کرد تا عاشقانه بسویت بشتابیم و بوسه بر پاهای خسته ات زنیم . اماما ! دیر زمانی است که زمزمه هایمان بی پاسخ مانده و انتظارمان طولانی شده است . آقاجان امروز در آستانه میلاد خجسته ات باردیگر ملتمسانه انتظار می کشیم تا دستمان را بگیری ونجاتمان دهی .اقاجان ! امروز مادرت زهرای مرضیه (س) شادمان است و میهمان پیامبر. امروز آسمان نور باران است و یاکریمها سرود شوق وشعف می سرایند. پس بیا ای مهدی فاطمه که بی قرار آمدنت هستیم .
فروغ مسلم زاده
|
|
|
|